عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



در انتظار بلال حبشی

پیامبـر اکرم(ص) با مسلمانان در مسجد بـودنـد و هنـگام نماز بـود،ولی بلال حبشی در مسجد دیده

نمی شد تا اذان بگوید.همه در انتظار آمدن او بودند که سرانجام بلال با مقداری تأخیر به مسجد آمد.

 

پیامبـر(ص) به او فرمود: چـرا دیـر آمـدی؟

بلال گفت:

به سوی مسجد میآمدم.از کنار در خانه ی حضرت زهـرا(س) عبـور کردم و دیدم فاطمه زهـرا(س)

مشغول دستاس( آسیا کردن گندم یا جـو ) بود و فرزندش حسن گریه میکرد.به آن حضـرت عرض

کـردم: یکی از این دو کار را به عهـده ی من بگـذار یا نگهـداری کودک را و  یـا دسـتاس کـردن را؟

 

فرمود: من نسبت به پسرم،مهربانتـر هستم.

او به نگهداری کودک پرداخت و من به دستاس و آسیا کردن مشغول شدم،و همین باعث دیـر آمدن من به مسجد شد.

پیامبـر(ص) برای بلال دعـا کرد و فرمود:خـداوند به تـو مهربانی کند که نسبت به فـاطمه(س) مهـربانی کـردی!

 

 




:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه , تاریخی , ,
:: برچسب‌ها: بلال حبشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 794
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : شنبه 9 فروردين 1393
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Harmonic... و آدرس bahram3.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com